نقش بازار در قیام 15 خرداد

بازاریان در تاریخ معاصر ایران نقشی به سزا ایفا کرده و در قیام 15 خرداد 1342 نقش محوری داشت و عملا بازار به کانون تجمعات و مقصد راهپیمایی های فرورردین تا خرداد 42 تبدیل شده بود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه ایران کالا قیام پانزده خرداد از مهم ترین وقایع تاریخ کشور ما به شمار میرود و ضروری است تمام جوانب، ابعاد و زوایای آن روشن شود. یکی از مسائل شایان توجه در قیام پانزده خرداد نقش و حضور گسترده بازاریان است. بنابراین بررسی و تحقیق و شناخت مسائل و ابعاد مرتبط با آن، با توجه به این که بازار حضوری فعال در قیام پانزده خرداد داشت ضروری است. بازارهای شهرهای بزرگ همچون تهران، تبریز، شیراز، قم، مشهد از مراکز حساسی بودند که به حرکت ضد حکومت پهلوی پیوست و با مردم همراه شدند و ثمره پیوند آن با قیام 15 خرداد، در حوادث پس از آن چون تعطیل کردن بازار و هماهنگی و ارتباط پیوسته به روحانیت مبارز نمایان شد. این پژوهش بر آن است نقش بازار در قیام 15 خرداد 1342 را مورد واکاوی قرار دهد.
نقش بازار تهران در قیام 15 خرداد 42
به دنبال آشکار شدن جایگاه امام خمینی در رهبری نهضت و تدابیر ایشان در بسیج تودههای مردم و به خصوص سخنرانی عصر عاشورا 1342 که در مدرسه فیضیه ایراد کردند بهانه لازم برای دستگیری ایشان فراهم شد. از این رو مأمورین امنیتی، ساعت 3 بامداد 15 خرداد به منزل امام در قم حمله، ایشان را دستگیر و به تهران منتقل کردند.
بازاریان تهران با اطلاع یافتن از دستگیری امام خمینی به تدریج از ساعت 30 /9 صبح 15 خرداد در مسجد شاه تجمع کردند و با تظاهرات در خیابانها اعتراض خود را نسبتبه دستگیری امام خمینی و سایر علما و وعاظ، اعلام کردند و خواستار آزادی دستگیرشدگان شدند.(1)
تظاهر کنندگان با سر دادن شعارهایی، حمایت خود را از امام خمینی اعلام کردند. بازاریان برای مقابله با هجوم نیروهای انتظامی در برخی از خیابانها به سنگربندی پرداختند. در این مرحله، حتی صاحبان چرخهای دستی که در بازار تهران کار میکردند نیز با جمعآوری سنگ و آجر از اطراف به کمک بازاریان شتافتند.(2)
دامنه این تظاهرات به حدی وسعت یافت که ساعاتی پس از شروع تظاهرات، مراکز دولتی، نظیر بانکها از ترس هجوم معترضین تعطیل شدند. با این حال عدهای از تظاهرکنندگان با حمله به برخی از بانکهای مستقر در بازار تهران شیشههای آنها را شکستند.(3)
بخشی از آمار شهدا و مجروحین و مکانهای درگیری و همچنین بیمارستانهایی که مجروحین قیام 15 خرداد به آنجا منتقل شدند، نشان میدهد که بازار تهران و خیابانهای اطراف آن، مرکز ثقل قیام 15 خرداد بوده است.(4)
شاید مهمترین سند گویای جایگاه بازار و گروههای مختلف بازاریان در قیام مذکور، گزارش تحلیلگونه ساواک از چگونگی به وجود آمدن این قیام باشد بر طبق این گزارش از بین گروههای نهگانه مؤثر در قیام، 4 گروه از جمله بازاریان عضو کمیته جبهه ملی، بازاریان وابسته به نیروهای مذهبی، کارگران شاغل در بازار و دستههای وابسته به میداندارهای متعلق به بازاریان میباشند.(5)
با صرفنظر از اسناد ساواک، در خاطرات برخی از بازاریانی که در قیام 15 خرداد حضور داشتند نیز به نکاتی جالب توجه بر میخوریم. رضا نیری در خاطرات خود میگوید:
«خبر دستگیری حضرت امام، توسط دوستان به تهران رسید. بازار یکپارچه تعطیل شد. حرکت تظاهرکنندگان در روز پانزده خرداد از بازار کفاشان شروع شد. در بازار، مردم با نیروهای رژیم درگیر شدند. نیروهای مسلح چند نفر از مردم را هدف گلوله قرار دادند...»(6)
در واقع میتوان این خاطرات را مکمل اسناد ساواک دانست. به تعبیر دیگر با کنار هم گذاردن هر بخش از دادههای مذکور میتوان نمای کلی از جزئیات و مراحل مختلف تظاهرات و حضور بازاریان در قیام را ترسیم کرد.
جواد منصوری، یکی دیگر از بازاریان که در آن قیام شرکت داشت، در خاطرات خود از تاکتیک دیگر بازاریان در مقابله با نظام حاکم یاد میکند:
«در این زمان بعد از دستگیری امام خمینی اعتصاب چهارده روزه مغازهها پیش آمد. همه مغازهها تعطیل شد. [مأموران] رژیم جلوی خیلی از مغازهها را سنگ چین کردند که دیگر کسی مغازهاش را باز نکند. بعد از آن دیگر یواش یواش مردم مغازهها را باز کردند و سرکارشان رفتند.»(7)
آنگونه که از منابع مختلف بر میآید، جایگاه و اهمیت بازاریان، به خصوص بازار تهران در همراهی با نهضت امام خمینی، فراتر از سایر گروهها و طبقات جامعه بوده است. به رغم این که «در تهران معمول است که در روزهای عزاداری محرم، به ویژه دوازدهم ماه تعدادی از مغازهها تعطیل است و مراسم عزاداری تا بعد از عاشورا نیز ادامه دارد. در سال 1342 صحبتی از تعطیلی مغازهها و بازار در روز 15 خرداد 12 محرم نبود و به نظر میرسید پس از سه راهپیمایی و عزاداری عمومی، تهران وضعیت عادی خود را بازیابد.»(8) اما بازار تهران با این واقعه، گامی جدید در عرصه سیاست برداشت و با تعطیل کردن بازار به مخالفت با نظام حاکم برخاست.
اهمیت تعطیلی بازار از این لحاظ که عامل خبر رسانی، حوزه وسیعی از دستاندرکاران بازار، شامل صاحبان دکهها و حجرهها، شاگردان آنها، مشتریان ثابت تهران و شهرستانها، باربران و طوافان، کسبه جزء شهر، صاحبان کارخانهها و تولیدیها، دست اندرکاران امور مالی و بانکها و ... را در برگرفت،بیشتر آشکار میشود. به تعبیر دیگر شبکه وسیع اقتصادی تولید، انبار و توزیع کالا در بازار به عنوان شبکه پخش خبر و جریانات سیاسی مبدل شد.
از این رو اعتصاب 14 روزه بازار تهران در قیام 15 خرداد، ضربهای شدید به نظام حاکم وارد کرد؛ به نحوی که کارشناسان و نظریه پردازان نظام برای حل بحران در نخستین گام به فکر باز کردن بازار افتادند. این راهحل در یکی از اسناد تحلیلی ساواک چنین آمده است:
«اول راهکار لازم برای اعاده وضع به حالت عادی کشور، بازکردن بازارها و دکاکین است. چون تعطیلی بازار تهران و برخی از شهرستانها، دلیل ادامه اوضاع غیر عادی در کشور است و مخالفین، این امر را نشانه همدردی و پشتیبانی مردم از خود دانسته و مسلماً تعطیلی بازار را وسیله کسب امتیازاتی از دولت قرار میدهند.»(9)
قیام 15 خرداد با شدت سرکوب و از ساعت 5 بعدازظهر آن روز در تهران حکومت نظامی اعلام شد و نعمتالله نصیری، رئیس وقت شهربانی کل کشور، به سمت فرماندار نظامی تهران منصوب شد. اما به رغم رعب و وحشت حاکم در کشور و به ویژه در تهران، سازمان دهندگان قیام برای نشان دادن عزم خود در حمایت از امام خمینی به تدابیر تازهای برای تداوم قیام و مبارزه رو آوردند. در واقع این برنامهها که اغلب بازاریان به کار میبردند، فرصتی برای تجدید قوا و ایجاد هماهنگیهای لازم برای تداوم مبارزه بود زیرا هرگونه عقب نشینی و تسلیم میتوانست همه دستاوردهای قیام را از بین ببرد. از این رو برای اعلام پایداری و مقاومت در قبال کشتار لازم بود که به تاکتیکهای جدید متوسل شوند.
بدین منظور بازاریان از روز 16 خرداد نه تنها سازماندهی تظاهرات را به عهده گرفتند.(10) بلکه به گسترش دامنه تعطیلی مغازهها در تمام بازار تهران و حتی در غالب دکاکین خیابانهای سطح شهر اقدام کردند. بهطوری که گزارشهای مأموران ساواک از شمالیترین(11) و جنوبیترین(12) نقاط تهران حاکی از آن است که اغلب مغازههای تهران در اعتصاب به سر میبردند.
چنان که انتظار میرفت سایر گروهها، نظیر میدانداران که جایگاه مهمی در قیام داشتند نیز به صحنه آمدند و در اقدامی هماهنگ همپیمان شدند که همسو با بازار تهران برای مقابله با رژیم و انجام تظاهرات وارد عمل شوند.(13)
اسناد بیانگرآن است که در روز 16 خرداد، با صرف نظراز اقدامات مذکور، برخی از بازاریان در اقدامی سمبلیک با پوشیدن کفن، در تظاهرات و درگیریهای موضعی شرکت داشتند.(14) حتی اگر این نکته، شایعه هم باشد ولی برای تحریک و تهییج تودههای مردمی به خصوص از منظر غایت اندیشی مبارزه، نوعی اعلام آمادگی برای شهادت در راه حفظ دین است. خبری دیگر نیز در بازار تهران پخش شد که عدهای کفن پوش از همدان و قم به منظور کمک به تظاهرکنندگان تهران، عازم این شهر بودند که در بین راه مورد حمله نیروهای امنیتی قرار گرفتند.(15) البته در سندی دیگر، عزیمت گروهی از قم و حضور آنها در بازار تهران مورد تأیید ساواک قرار گرفته است. که در گزارش ساواک چنین آمده است: «عدهای از طرفداران خمینی از قم به تهران آمدهاند در منزل آلآقا بازارچه سقا باشی دیده شدهاند هم اکنون ممکن است در آنجا باشند.»(16)
یکی دیگر از نکات قابل توجه درباره بازاریان تهران، قابلیت و توانایی بازاریان در اشاعه جنگ روانی میباشد. در جریان نهضت امام خمینی، سازمان دهندگان مبارزه دارای یک شبکه غیر رسمی پیامرسانی بودند که در وهله اول، این شبکه، وظیفه تکثیر و توزیع اعلامیهها، پیامها، نوارها و... را به عهده داشت. کارکرد این شبکه در ارتباطی تنگاتنگ با بازار در حوزه وسیع توزیع سرتاسری کالا در کشور بود که از تولید کننده و عمده فروشیها تا خرده فروشیهای سطح شهر را در بر میگرفت.همین شبکه نیز با استفاده از وسائلی دیگر، مبارزه را با دامن زدن و یا بهرهبرداری از شایعات گسترش میداد. در همین زمینه شایعه «دستور دولت مبنی بر تخلیه مؤسسات و مراکز دولتی مستقر در بازار تهران، جهت به توپ بستن بازار و تخریب آن به این منظور که مرکزیت اقتصادی بازار تهران را از بین ببرد و برای همیشه از تحریکات بازاریان راحت شود.»(17)
اهمیت این شایعه که در روز 16 خرداد در سطحی وسیع پخش شد، اولاً بر جایگاه بازار تهران به عنوان مرکز ثقل مبارزه تأکید دارد و ثانیاً با وارد ساختن این اتهام به نظام که قصد دارد با توسل جستن به تخریب اموال وداراییهای ملت خویش، قیام را سرکوب کند توجه میکند. این شایعه در تهییج تودهها بسیار مؤثر بود و چه بسا شاید بتوان گفت که تدوام قیام در تهران و شهرستانها در طی چند روز تا حد زیادی از این قبیل شایعات متأثر بوده است.
نقش بازار تبریز در قیام 15 خرداد
موقعیت مذهبی و سوابق مبارزاتی مردم تبریز در وقایع و رویدادهای تاریخ معاصر برای همگان روشن است. صرفنظر از جایگاه بازاریان تبریز، مبارزات بازار تبریز نیز از موقعیت استراتژیکی برخوردار است. این جایگاه به لحاظ وضعیت ترانزیتی بازار تبریز در مرز عثمانی ( ترکیه امروزی) و روسیه است و تعامل تجاری، زمینه لازم را برای رشد آگاهی و بینش سیاسی بالاتری نسبت به سایر شهرهای کشور فراهم میکند؛ همچنان که تأثیر این رشد را در سیر مبارزاتی مردم این شهر میتوان دید.
روحانیون و بازاریان تبریزاز نیروهای پیشگام این مبارزات بودند. اسناد ساواک، همکاری و هماهنگی این دو قشر را با تشکیل جلسات مشترک و اتخاذ تصمیمهای همسو در نهضت امام خمینی نشان میدهد. از سایر مراجع و علمای تبریز نیز که در سالهای اولیه نهضت به آن پیوستند و تأثیری مهم در آگاهی مردم داشتند، میتوان به محمدعلی قاضی طباطبایی، میرزا عبدالله مجتهدی، احمد خسروشاهی، غروی، برادران انگجی و ... اشاره کرد. همچنی میتوان از وعاظ آن منطقه همچون بکایی، وحدت، اهری، ناصرزاده، عندلیب، انزابی، اسنقی، بنایی و...نیز نام برد. هر یک از علمای مبارز از آغاز نهضت در قضایای لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، رفراندوم اصول ششگانه، فاجعه مدرسه فیضیه قم و طالبیه تبریز و به خصوص در قیام 15 خرداد جایگاهی مهم داشتند. آنان با تشکیل جلسات مستمر و در ارتباط با قم و تهران، مبارزات مردم تبریز را هدایت و با برگزاری مجالس سخنرانی به آگاه ساختن مردم از ماهیت اقدامات نظام حاکم پرداختند. همچنین در این مبارزات به تکثیر، توزیع و ابلاغ اعلامیههای مراجع و به خصوص امام همت گماشتند. در این میان، فعالیت آیتالله قاضی طباطبایی از اهمیتی خاص برخوردار بود. وی برای تداوم مبارزه با اخذ تعهد از برخی از وعاظ نامبرده، آنانرا سازماندهی و متعهد کرده بود که در افشای عملکرد نظام و تبلیغ آموزههای نهضت از هیچ کوششی دریغ نورزند و حتی برنامهای برای ارائه کمکهای مالی به وسیله تجار تبریز به خانواده آنان، در صورت دستگیر شدنشان داشت.(18)
نقطه عطف و نتیجه مرحله اول نهضت در تبریز، در واقعه مدرسه طالبیه آن شهر بازتاب یافت. که در دوم فروردین 1342 عدهای از طلاب در مقابل اقدام مأموران شهربانی جهت پاره کردن اعلامیه امام از دیوار مدرسه طالبیه، مقاومت کردند و با نیروهای امنیتی درگیر شدند و این مقاومت با حمله نیروهای انتظامی مواجه شد و در نتیجه این درگیری تعداد زیادی از مردم، مجروح و یکی از مأموران شهربانی کشته شد.(19)
بدون شک این واقعه از یک سو نشانگر بازتاب تبلیغات و فعالیتهای شبکه علما و مبارزان سیاسی در تبریز، جهت شناساندن امام خمینی به مردم بود و از سوی دیگر تأثیری مهم در آگاهی مردم نسبت به روند نهضت و تدوین استراتژی مبارزه داشت که بازتاب همین اتفاق را در وقایع بعدی مشاهده کرد. چنانچه مرحله بعدی نهضت که با صدور اعلامیه خطاب به وعاظ در آستانه محرم 1342 ش مبنی بر افشای عملکرد نظام در فاجعه مدرسه فیضیه همراه شد، گویای وقایعی جدید در مبارزات روحانیون و بازاریان بر ضد نظام بود. با نگاهی به سیر وقایع نهضت در تبریز روشن میشود که علما و روحانیون، به خصوص وعاظ در رأس مخالفان نظام حاکم بودند و سایر طبقات، به خصوص بازاریان، این نهضت را تشکیل میدادند.
در واقع بازاریان راهاندازی هیئتهای مذهبی و اداره مساجد را بر عهده داشتند. آنچه که زمینه لازم را برای ایراد سخنرانی ضد نظام فراهم میکرد تمایل و درخواست سران هیئتها بود. از سوی دیگر مسیرحرکت هیئتها و تجمع آنها نیز به بازار ختم میشد. با ملاحظه روند مذکور، طبیعی به نظر میرسید که پخش خبر بازداشت امام در شب 15 خرداد، بازتابی وسیع در تبریز داشته باشد. عکسالعمل بازاریان تبریز نسبت به دستگیری امام بسیار منسجم و قوی بود.
چنانچه از این بررسیها بر میآید «با انتشار خبر دستگیری امام خمینی گروهی از بازاریان و مردم تبریز با پوشیدن کفن به تظاهرات پرداختند.»(20)
بنا به گزارش18 خرداد، ساواک با اشاره به گزارش قبلی، که در مجموعه اسناد قیام 15 خرداد تبریز پیدا نشد و نشانگر تعطیلی بازار از روزهای قبل میباشد، بازار تبریز و آذرشهر همچنان تعطیل بود و در حال اعتصاب به سر میبرد.(21) همچنین این سند ضمن اشاره به دستگیری برخی از محرکین این اعتصاب، به تشکیل جلسهای مشترک از نمایندگان علما، تجار و اصناف و مسئولان امنیتی شهر پرداخته است. سید مهدی امینی محرر، از وعاظ تبریز، ضمن اشاره به جلسه مذکور میگوید:
«جلسهای در اتاق بازرگانی تبریز تشکیل شد که تعدادی از تجار معروف شهر و مسئولین امنیتی در آن حضور داشتند و عدهای از علمای بزرگ و نامدار تبریز را هم به آن جلسه دعوت کرده بودند. هدف اصلی از تشکیل این جلسه این بود که روحانیت شهر را که مورد حمایت مردم انقلابی بودند، متقاعد کردند تا مردم را به سکوت و آرامش دعوت کنند و از آنها [بازاریان] بخواهند که مغازههایشان را باز کرده و از حالت تعطیلی درآورند. علما هم بیشتر به این منظور در این جلسه شرکت کرده بودند که حرفهایشان را با صراحت و رودررو با عناصر رژیم بزنند و به این ترتیب با آنها اتمام حجت کنند. تیمسار مهرداد، رئیس ساواک تبریز گفت: «تعدادی از افراد پابرهنه در خیابانها و بازار راه افتادند و بازار را با زور و تهدید به تعطیلی کشاندند.» پیش از آن که آقایان علما پاسخی بدهند، یکی از تجار تبریز به نام حاج جواد برق لامع به او گفت: آقای مهرداد! یک مشت آدم پابرهنه که زورشان نمیرسد بازار بزرگ تبریز و خیابانهای شهر را به تعطیلی بکشانند. این آقای پاکروان بود که شهر تبریز را به تعطیلی کشاند. مهرداد با عصابنیت و در عین حال با تعجب پرسید: چطور؟ و او در جواب گفت: وقتی خبر دستگیری و جلب آقا را از رادیو اعلام میکنند و مردم باخبر میشوند که مرجع تقلیدشان زندانی شده، انتظار دارید هیچ عکسالعملی نشان ندهند؟ مگر میشود مرجع تقلید یک ملت را دستگیر کنند و آن ملت ساکت و آرام سر جایشان بنشینند؟... بعد از آن آقایان علما حرفهایشان را زدند و حقاً با صراحت و قاطعیت تمام مطالب را بازگو نمودند و نه تنها با خواسته مسئولین مبنی بر پایان دادن به تعطیلی شهر، کوچکترین توافقی نکردند؛ بلکه ادامه تعطیلی را صددرصد تأیید و تثبیت کردند و به این ترتیب جلسه آن روز به پایان رسید.»(22)
نکته جالب توجه این که مهرداد، رئیس ساواک تبریز، در گزارش خود از نتیجه این جلسه به مرکز اعلام میکند که حاضرین در جلسه تصمیم گرفتند که از روز 19 /3 /1342 بازار را باز کنند.(23)
کذب بودن این گزارش نه تنها از خاطرات برخی دیگر از شرکت کنندگان در جلسه آشکار میشود، بلکه تداوم تعطیلی بازار تبریز که در اسناد بعدی به آن اشاره خواهد شد تأییدی بر این مطلب است. از جمله در یکی از همین اسناد، تیمسار مهرداد در گزارشهای خود ضمن تشریح پیامدهای تداوم اعتصاب بازار بر رکود معاملات تجاری و بیکاری کارگران، مزد بگیران و بار بران، «به منظور جلوگیری از حوادث سوء آتی و برای تأمین امنیت مردم برای این که علاج واقعه قبل از وقوع بشود» از ریاست ساواک درخواست مجوز برقراری حکومت نظامی در تبریز را کرد.(24) اما با مخالفت ریاست ساواک مواجه شد.(25)
به هر حال مسئولان امنیتی شهر، برای مقابله با تعطیلی مغازهها به دستگیری عوامل اعتصاب متوسل شدند.(26) چرا که تصور میشد که بازاریان از ترس بازداشت، مغازههای خود را باز خواهندکرد.(27) اعتصاب تداوم یافت تا این که مجدداً مسئولان شهر به تشکیل جلسههای مجدد با نمایندگان اصناف و علما و گروههای ذی نفوذ شهر جهت چارهجویی برای اعتصاب متوسل شدند.(28) و در نهایت، طی چندین جلسه مذاکره و تماس نمایندگان مذکور با مراجع قم تصمیم به اتمام اعتصاب گرفتند و برای اطلاع عموم اعلامیهای در سطح بازار توزیع کردند.(29)
لیکن اعتصاب بازار تا تاریخ 25 /3 /42 ادامه یافت.(30) بدین ترتیب مبارزه و اعتصاب سراسری بازار تبریز و برخی مغازههای شهر با توجه به همسویی بازاریان با مرجعیت و علما به مدت بیش از یک هفته ادامه یافت و این تکاپو، گامی مهم و حضور فعالانه تبریز در نهضت آیتالله خمینی بود.
نقش بازار شیراز در قیام 15 خرداد
شیراز در تاریخ معاصر، در جنبشهای مردمی پیشگام بود و در وقایعی نظیر اعتراض به انعقاد قرار داد انحصاری توتون و تنباکو معروف به قرارداد رژی، نهضت مشروطه، واقعه کشف حجاب و قیام 15 خرداد جایگاهی مهم داشت.
قیام15 خرداد در شیراز از جایگاهی مهم وتاریخی برخوردار است. در بررسی پیش زمینههای قیام 15 خرداد در شیراز لازم است به قابلیت ویژه شبکه پیامرسانی بین روحانیون و بازاریان شیراز توجه داشت. این توانایی به حدی از اهمیت برخوردار بود که از همان ابتدای نهضت امام، همسویی و همراهی عده عظیمی از مراجع، علما، بازاریان، هیئتهای مذهبی، دانشگاهیان شیراز را در مسیر نهضت فراهم آورد.
در اولین مرحله نهضت (ماجرای لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی) با صلاح دید امام خمینی قرار بر این شد که مراجع و علمای برجسته قم برای رایزنی و هدایت مبارزه، جلسات مشترک برگزار کنند.
در پی تشکیل و تداوم جلسات ، اطلاع رسانی لازم به افکار عمومی صورت گرفت و مردم با اجرای تصمیمهای متخذه علما، نهضت را همراهی کردند. تا این که در اثر نهضت دو ماهه روحانیون، نظام حاکم ناچار به بازپس گیری لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی شد.
در ادامه همان مبارزات، در گام بعدی مبارزه، علما و مبارزان شیراز همسو با نهضت به مبارزه بر ضد رفراندوم اصول ششگانه پرداختند. حجتالاسلام محمد علیخواه، یکی از شرکت کنندگان در جلسات در این باره چنین میگوید:
«بعد از تصویب لوایح ششگانه، علمای شیراز اقدام به تشکیل جلساتی نمودند که محوریت آن جلسات مبارزه با رژیم بود. در رأس آن جمعیت مرحوم آیتالله العظمی آقای حاج شیخ بهاءالدین محلاتی، آیتالله دستغیب، آیتالله سید محمود علوی اردکانی، آیتالله سید حسین یزدی، آیتالله شیخ محمود زرگانی معروف به آقای شریعت، آیتالله شیخ علی یقطین و عدهای دیگر از علما در روز پنجشنبه تشکیل میشد.»(31)
به هر حال مرحله بعدی نهضت، اعلام عزای عمومی عید نوروز1342 و فاجعه مدرسه فیضیه قم، در روز دوم فروردین بود که با هجوم مأموران امنیتی به مجلس سوگواری آیتالله گلپایگانی در مدرسه فیضیه که به مناسبت سالروز شهادت امام صادق(ع) برگزار شده بود، منجر شد.
یکی از بازاریان شیراز به نام محمد سودبخش، در خاطرات خود از مأموریتش در روز دوم فروردین، برای ابلاغ پیام آیتالله دستغیب برای امام خمینی در قم، حاجآقا تهرانی در مسجد قائم تهران و محمدهادی میلانی در مشهد، یاد میکند و میافزاید: بعد از عید نوروز در ماههای فروردین و اردیبهشت، منبرهای شبهای جمعه داغ میشد و آقای دستغیب بی پرده صحبت میکرد.(32)
اسناد بسیاری درباره فعالیتهای سیاسی و تبلیغی آیتالله دستغیب وجود دارد برابر یکی از اسناد مربوط به 8 /1 /1342، آیتالله دستغیب سخنرانی بر ضد اقدامات ضد اسلامی نظام حاکم ایراد کرد. به طوری که بازاریان شیراز به فکر تعطیلی سه روزه مغازهها در اعتراض به عملکرد نظام افتادند، در حالی که در رایزنی با آیتالله محلاتی، وی آنها را از این کار منع کرد.(33)
با فضای ایجاد شده، محرم1342 رنگ و بویی دیگر یافت. با هدایت علما و روحانیون مساجد و هیئتهای مذهبی به محلی برای تظاهرات و مجالس سیاسی مبدل شد. این امر به دلیل توصیه امام به وعاظ جهت افشای جنایات شاه در واقعه مدرسه فیضیه و بهره برداری از آن و تحریم تقیه بود.اوج این برنامه در شب عاشورا بود که آیتالله دستغیب با هماهنگی و برنامه قبلی در مسجد نو به منبر رفت و سخنرانی بر ضد حکومت ایراد کرد. وی در نهایت گفت: «این سینه من آماده گلوله شماست»(34) و« منبر به حدی داغ و هیجان انگیز بود که بعد از اتمام منبر، شهر حالت تهاجمی و انقلابی یک پارچهای به خود گرفت.»(35)
روز 12 محرم، برابر با 15 خرداد، خبر دستگیری امام خمینی به شیراز رسید. در بعد از ظهر همان روز مردم در مسجد جامع عتیق تجمع کردند. آیتالله دستغیب ضمن حضور در مسجد، سخنرانی بر ضد اقدام غیر قانونی دستگیری امام خمینی ایراد کرد و اعلام داشت که بازار در اعتراض به این اقدام تعطیل شود. در چنین شبی، سخنرانیهای وعاظ بر ضد حکومت در سایر مساجد شیراز، برپا بود. مردم با پیش بینی این که ممکن است شب 16 خرداد، نیروهای امنیتی علمای شیراز را دستگیر کنند، به حفاظت از منازل آنان پرداختند.(36) بر اساس همین سند، در کمیسیونی متشکل از مقامهای امنیتی و انتظامی شهر، چنین تصمیمی اتخاذ شده بود و قرار بود آیات بهاءالدین محلاتی، عبدالحسین دستغیب، مجدالدین محلاتی، هاشم دستغیب، مجدالدین مصباحی و جلالالدین آیتاللهزاده دستگیر شوند. در پی این تصمیم در نیمه شب به منازل برخی از آیات مذکور، از جمله دستغیب، محلاتی و... هجوم بردند و آنانرا دستگیرکردند و با پرواز هواپیمای نظامی، در شهر رعب و وحشت به وجود آوردند. صبح روز 16 خرداد مجدداً مردم به خیابانها ریختند و به تظاهرات بر ضد نظام پرداختند:
«... کلیه بازاریان که دکانهای خود را بسته بودند در مسیر حرکت خودکه به مسجد نو و مسجد جامع میآمدند نیز مغازهها و دکانهایی که باز بود را وادار به تعطیل مینمودند.»(37)
در این تظاهرات مردم به برخی سینماها، مشروب فروشیها و برخی مغازههای بهائیان حمله کردند.(38) و در درگیری با پلیس، تعدادی شهید و مجروح شدند. بازداشت شدگان را به تهران اعزام کردند و همراه سایر دستگیر شدگان شهرهای دیگر در زندان عشرتآباد نگه داشتند.
اکبر رجایی، یکی از فرهنگیان در آن ایام، در خاطرات خود در خصوص چگونگی تعطیل مغازهها میگوید:
«صبح شانزده خرداد، جلسهای با شرکت دوستان فرهنگی، آقای دکتر(علی) شریعتمداری، فراوری، حق نگهدار، نیرومند و عدهای از دانشجویان که در منزل ما برگزار شد، چون پدرم معتمد بازار و نماینده شهرداری بود، لذا به ما احترام میگذاشتند و منزل ما از اینرو امنیت داشت. در آن جلسه برای پشتیبانی از آیتالله دستغیب تصمیم گرفته شد مدارس و مغازهها را تعطیل کنیم. شهر را به چند قسمت تقسیم کردیم. هر کدام مأمور تعطیل کردن یک قسمت شدیم. درخیابانها راه افتادیم و مغازه داران را به تعطیل ترغیب میکردیم. در همین حین اعلامیه و نشریه هم به آنها میدادیم، از میان اعلامیهها، اعلامیههای امام خمینی بیشتر مورد توجه مردم بود.»(39)
نتیجه این که قیام 15 خرداد در شیراز با تقدیم تعدادی شهید و دستگیری برخی علما همراه بود.
نقش بازار قم در قیام 15 خرداد
با تأسیس و احیای حوزه علمیه قم در سال 1300 ش، مدرسه فیضیه اهمیت سابق خود را بازیافت و به خصوص در دوره آیتالله بروجردی اهمیت و محوریت آن مرکز به عنوان پایگاه اصلی تشیع مطرح شد. مدرسه فیضیه ، خاستگاه قیام و نهضت امام خمینی است.
دوران مبارزات سیاسی امام خمینی در سال 1343-1341 بود که پیشگامی ایشان در این مرحله از مبارزات برای همگان محرز شد.
مرحله اول این مبارزات با اعتراض سرتاسری بر ضد لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی شروع شد. با گسترش زمزمههای مخالفت و اعتراض به لایحه، بازاریان و کسبه قم به همراه بازاریان تهران در نامهای به آیتالله مرعشی نجفی از وی سؤال کردند که «نظریه حضرت مستطاب عالی درباره جریان اخیر [لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی] چیست؟ نامبرده در پاسخ تجار وکسبه چنین می گوید: غائله اخذ آرا... صحیح نیست. بلکه جائز نیست شرعاً.»(40) همزمان، سایر مراجع و علما نیز با صدور دهها اعلامیه، تلگراف و نامه به شاه، اسدالله علم و ارسنجانی و در جواب اقشار مختلف جامعه به خصوص بازاریان، به افشاگری بر ضد اصول لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی پرداختند.(41)
مرحله بعدی نهضت، مخالفت مراجع و علما با رفراندوم اصول ششگانه انقلاب سفید بود. با اعلام اصول رفراندوم، بار دیگر مراجع قم برای هماهنگی و استمرار مبارزه در یکی از جلسات هفتگی خود تصمیم به صدور اعلامیههایی برای آگاه ساختن مردم از ماهیت اصلاحات مزبورگرفتند. در این اقدامات، به خصوص بازاریان با حمایت و پشتیبانی از مراجع و روحانیون، مخالفت خود را با لوایح ششگانه ابراز کردند(42) و بازاریان در رفراندوم شرکت نکردند.(43)
مرحله بعدی نهضت با اعلام عزای عمومی روز عید نوروز سال1342 و واقعه مدرسه فیضیه قم شکل گرفت و با آغاز محرم و صدور اعلامیهای از امام خمینی خطاب به وعاظ و گویندگان مذهبی در خصوص لزوم افشای فاجعه فیضیه در منابر و مجالس همراه شد.
محمود محتشمیپور، از فعالان بازار، در خاطراتش چنین میگوید:
«... در محرم 1383 ه ق مطابق با خرداد 1342 به دستور امام میبایستی برنامه و شکل عزاداری تغییر کند و ... بر اساس روایت کل ارضٍ کربلا و کل شهرٍ محرم و کل یومٍ عاشورا، شخصیت یزید و امام حسین(ع) و موقعیت کربلا و واقعه عاشورا با حوادث زمان به خصوص فاجعه مدرسه فیضیه قم منطبق گردیده بود. امام به دوستان مبارز و یاران دلیر خود دستور داده بود که با رؤسای هیئتهای عزاداری صحبت کنند و آنها را در جریان خط مشی و برنامه ریزی محرم آن سال قرار دهند.»(44)
بعد از سخنرانی امام خمینی در عصر عاشورا و دستگیری ایشان در شب 15 خرداد مراجع و علمای قم در خصوص قیام 15 خرداد و اعتراض به بازداشت امام، اعلامیهها، تلگرافها، نامهها و... صادر کردند که آیات گلپایگانی و مرعشی نجفی نیز اعلامیه ارائه دادند. بعد از دستگیری امام خمینی، بازار قم به مدت چند روز تعطیل شد. بر طبق گزارش ساواک از روز 21 خرداد، تعدادی اندک از مغازهها که مایحتاج عمومی میفروختند، باز بود.(45) برخی از بازاریان قم اقدام به پخش خبر دستگیری امام در تهران کردند.(46) و برای تعطیلی بازار در چهلم شهدای قم تلاش کردند.(47) البته علی دوانی معتقد است که بازاریان قم پس از 14 روزو با کسب اطلاع از سلامتی امام خمینی، اعتصاب را شکستند.(48)
حاصل سخن این که قیام 15 خرداد در شهرستانها، بازتاب خبر بازداشت امام در شب 15 خرداد و عکسالعمل توده مردم، روحانیون، بازاریان و ... در قبال آن بود.
نقش بازار مشهد در قیام 15 خرداد
وجود مرقد امام رضا(ع) و حوزه علمیه و حضورمراجع و علمای برجسته در مشهد، فضایی مذهبی و سنتی را بر این شهر حاکم کرده است. این فضا دو نگرش مهم را نسبت به رویکرد سیاسی روحانیت ایجاد کرد که به تبعیت از این دو نگرش، سایر گروهها و اصناف و بازاریان نیز مواضع مختلفی اتخاذ نمودند.
در مشهد کسانی که به عنوان تشکلهای مذهبی مرتبط با بازاریان فعالیت میکردند، هیئتهای مذهبی مشهد بودند که با توجه به جو مذهبی حاکم بر شهر، کمیت و کیفیت برنامههای این هیئتها قابل تأمل است.
هیئتهای مذهبی در تاریخ تحولات سیاسی خراسان وظیفهای مهم و سرنوشت ساز به عهده داشتهاند و غالب اوقات همانند ابزار اجرایی گروهها و تشکلهای مختلف عمل کردهاند. در نهضت تنباکو، نهضت مشروطه، روی کار آمدن رضاخان، ماجرای شهریور 1320 و سقوط رضاخان، نهضت ملی شدن صنعت نفت و در واقعه 15 خرداد رد پای هیئتهای مذهبی در خراسان پیداست. سران هیئتها بر اساس سیاستهایی که نظام حاکم دنبال میکرد، روز به روز بر نفوذ خود در میان مردم کوچه و بازار افزودند.(49)
در مرحله اول نهضت «در جریان لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، بازاریهای مشهد مثل بازاریهای تهران طیف وسیعی از مبارزان را تشکیل میدادند و غنیان از سران آنها بود. اعلامیههای امام و مراجع دیگر تأثیر ویژهای برطلبهها و بازاریها میگذاشت و متن اعلامیهها را به دیوار مدارس نصب میکردند و همه تحت تأثیر قرارمیگرفتند.»(50)
مرحله بعدی نهضت در خصوص رفراندوم اصول ششگانه بود. در این رفراندوم نظام حاکم پس از شکست در ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی، این بار با نقشهای دیگرو با ادعای رأیگیری و تأیید اصول اصلاحات از جانب مردم، سعی در به کرسی نشاندن اصلاحات مورد نظر داشت. در این قضیه بار دیگر پیکها از قم به مقصد شهرهای مختلف حرکت کردند و پیامها و اعلامیههای مراجع برای اتخاذ مواضع مشترک به شهرستانها ارسال شد و در آن ایام نامهای از طرف امام خمینی برای آیتالله میلانی و قمی در خصوص اعلام تعطیلی بازار فرستاده شد.(51) فعالیتهای مذکور مؤثر واقعشد و به رغم تبلیغات فراوان رسانههای وابسته به نظام، جهت تبلیغ و دعوت مردم برای شرکت در رفراندوم؛ «روز ششم بهمن بر خلاف آن همه تبلیغات، مردم مشهد از خانههای خود خارج نشدند؛ بازار تعطیل و کوچههای شهرخلوت بود و کسی رفت و آمد نمیکرد.»(52)
در مراحل بعدی نهضت تحریم عید نوروز و واقعه مدرسه فیضیه و بخصوص در محرم سال 1342 روحانیون مشهد، در راستای افشاگری بر ضد حکومت، برنامهای منسجم و مستمر برای تکثیر و توزیع و نصب اعلامیه در مکانهای عمومی مثل مساجد، به خصوص مسجد گوهرشاد و بازار مشهد داشتند. این اقدامات جهت آگاه کردن توده مردم و به صحنه کشاندن آنان انجام میشد. محمدرضا فاکر، از دیگر روحانیون سیاسی مشهد، در خاطرات خود از آن ایام به تشکلی نسبتاً منسجم اشاره میکند که با همکاری تعدادی از طلاب در مدرسه بالاسر به فعالیتهای تبلیغی، از جمله تکثیر و نصب اعلامیه در مسجد گوهرشاد میپرداختند و بعد از تجمع مردم در پای هر اعلامیه، یکی از اعضای تشکل مذکور شروع به خواندن اعلامیه برای آنان میکرد.(53) در جریان همین برنامهها، واقعه قتل یک پاسبان شهربانی توسط یکی از بازاریان مشهد به وقوع پیوست.
جریان امر از قول محمد حسنی، عامل قتل، بدین قرار بود:
«امام بزرگوارمان در آن ایام سال 1341 بر رد لایحه ششگانه پیام دادند و بنده مانند تشنهای که جویای آب باشد و به خاطر آن نفرتی که [از نظام] داشتم دنبال پیام امام راه افتادم. آن پیام امام برای بنده آنقدر مسلم بود که تصمیم گرفتم اگر کشته هم بشوم به این لایحه [رفراندوم اصول ششگانه] رأی ندهم... همیشه درصدد بودم که بتوانم پیامی از امام به دست آورم و پخش کنم. بالاخره متن اعلامیه را پیدا کردم. هر روز با خط خود دو- سه نسخه از روی آن مینوشتم و در مسیر رفت و آمدم، در جاهای خلوت آنها را به در و دیوار میچسباندم. یعنی خط اعلامیه از من بود ولی متن فرمایش از امام بود. حدود یک سال این کار ادامه داشت. در این مدت من احساس کردم که یک خطری در پیش دارم. از این رو کاردی تهیه کردم و در جیبم پنهان نمودم که در مواقع ضروری از آن استفاده کنم. گفتم که اگر یک موقعی در این قضایا درگیر شوم به اندازه خودم از اینها تقاص بگیرم... یک روز که در خیابان میگذشتم، دیدم یکی از پلیسها، اعلامیه امام را پاره کرد. رفتم جلو و با ناراحتی گفتم: «چرا اعلامیه را پاره کردی» پاسبان مزبور وحشت کرد و گفت: اینها اوراق مضرهای بود مربوط به گروهکها و مخالفان و ما دستور داریم آنها را پاره کنیم. خلاصه این قضیه گذشت تا این که قضیه شب هشتم محرم فرا رسید که مصادف بود با روز جمعه، دهم خرداد 1342[هفتم محرم] آنجا دیگر قضایا خیلی حاد شده بود. از طرف امام اعلامیهای صادر شد که چون اسلام در خطر است، بر مسلمانان تقیه کردن جایز نیست... در شب هشتم محرم، من نماز را در مسجد گوهرشاد پشت سر آیتالله قمی به جای آوردم. دوستان، اعلامیهها را به در و دیوار زده بودند. بعد از نماز ما شروع کردیم به خواندن اعلامیه و احساسات و هیجانات مردم را جوش میآوردیم، بعد از در جنوبی مسجد خارج شدم. در آنجا اعلامیههایی از حضرت امام بر در و دیوار نصب شده بود، البته آن اعلامیهها را من نصب نکرده بودم. ولی در خواندن و تحریک مردم شرکت داشتم... یک مرتبه دیدم، شش- هفت نفر از پلیسها ریختند و شروع کردن به پاره کردن اعلامیهها. چند نفرشان هم با باتوم به جان مردم افتادند و شروع کردند به زدن... در آن لحظه من تصمیم خودم را گرفتم... خودم را از داخل جمعیت بیرون کشیدم، همان کارد را از جیبم بیرون آوردم و افتادم به جان اینها. اول مأموری که اعلامیه را پاره میکرد [غلامعلی شباهنگ] را هدف قرار دادم، چنان او را با کارد زدم که [کارد] از پشتش بیرون آمد و بعد پلیسهای دیگر ریختند و مرا محاصره کردند... سرانجام آنها کارد را از من گرفتند و مرا دستگیر نمودند...»(54)
هم زمان با نامبرده، برخی دیگر از بازاریان را در همان صحنه درگیری دستگیر کردند که بعد از مدتی کوتاه آزاد شدند، ولی عامل قتل در محاکمه به حبس ابد محکوم شد که بعدها عفو شد و مدت محکومیت او به 15 سال، تقلیل یافت او در اسفند 1356 از زندان آزاد شد.
با نزدیک شدن روز عاشورا و با توجه به عزیمت بسیاری از دستهها و هیئتهای عزاداری از سراسر کشور به مشهد، علما و روحانیون درصدد بهرهبرداری از این فرصت برآمدند. بر اساس همین فعالیتها و جلب نظر هیئتهای مذهبی که اعضای آنها را بازاریان تشکیل میدادند، در یکی از گزارشهای ساواک به توان و گستردگی آنها اشاره شده و چنین آمده است: «در مشهد 360 هیئت مذهبی وجود دارد که قریب 50 هزار نفر عضویت دارند.»(55)
در سندی دیگر در تأیید تواناییها و خطر فعایت سیاسی این هیئتها، یکی از کارشناسان ساواک پیشنهاد کرده است: «بهترین راه [مقابله با مبارزات سیاسی] انحلال کلیه هیئتهای مذهبی بود. زیرا تنها محل تبلیغ، این مراکز و هیئتهای مدیره آن میباشد، از طرفی [هیئتها] محل پخش اعلامیهها و دستورات روحانیون میباشد.»(56)
برنامههای مبارزاتی با تشکیل جلسات و سخنرانیها ادامه یافت. آیتالله قمی در مجلسی عظیم که طی فراخوان عمومی بازاریان، اصناف و سایر اقشار جامعه در روز عاشورا برابر با 13 خرداد در منزلش تشکیل داده بود، سخنرانی مهمی ایراد کرد و اقدامات ضد اسلامی نظام را برملا ساخت.در روز بعد مهدی عراقی مأموریت یافت اعلامیهای را از امام به مشهد ببرد و به امضای حضرات آیات میلانی و قمی برساند.(57)
مأمورین، ظهر 15 خرداد، آیتالله حسن قمی را بعد از اقامه نماز جماعت در مسجد گوهرشاد، در مسیر برگشت به منزل، دستگیر و او را به تهران منتقل کردند و در آنجا در زندان قصر در سلولی نزدیک سلول امام خمینی حبس کردند. به محض آگاهی مردم، بازار تعطیل شد و عدهای از آنان در جلوی استانداری تجمع کردند و خواستار آزادی آیتالله قمی شدند. به طور همزمان منازل حضرات آیات قمی و میلانی محاصره شد و رعب و وحشت بر شهر حاکم شد. طبیعتاً، نگاه مردم متوجه اقدام آیتالله میلانی شد. وی در رایزنی با برخی از علمای مشهد تصمیم گرفت که به تهران مهاجرت کند. ولی هواپیمای وی را از نیمه راه برگرداندند. اما آیتالله حاج شیخ مجتبی قزوینی، موفق به مهاجرت به تهران و پیوستن به علمای مهاجر شد.
اوضاع شهر به شدت بحرانی بود «خود مردم در اعتراض به دستگیری امام و آیتالله قمی، بازارها را بستند و دست به اعتصاب فراگیر و همگانی زدند. بسیاری از وعاظ و اهل منبر که تبلیغات گستردهای در این روزها علیه اقدامات رژیم پهلوی کرده بودند بازداشت شدند.(58) در چنین وضعی مهمترین عکسالعمل مردم همانا تعطیلی مغازهها و یکی از بازارهای شهر بود.(59) مردم در حالتی از بهت و نگرانی به سر میبردند و نگران امنیت جانی مراجع دستگیر شده بودند. اشاعه برخی شایعات در سطح شهر به این نگرانی دامن میزد. برای مثال به علت پارازیت رادیو سراسری در روز 18 خرداد، بار دیگر بخشی از بازار را تعطیل کردند.(60) نیروهای امنیتی با افزایش نیروهای کمکی به اقدامات تأمینی و انتظامی خود افزودند و بسیاری از نقاط حساس شهر را تحت کنترل در آوردند.(61) به رغم تهدیدها و تلاشهای مسئولان امنیتی شهر، برخی مغازهها و بازار مشهد همچنان در اعتصاب به سر میبرد.(62)
برخی از صاحبان مغازهها نیز در اقدامی هماهنگ به الصاق عکس امام خمینی به پشت شیشهها و یا داخل مغازههای خود پرداختند، که به رغم تلاش مأموران امنیتی برای جلوگیری از این عمل «در خیابان تهران از روز 18 /3 /1342 مجدداً عکس امام خمینی را مغازهداران پشت ویترین خود گذاشتهاند.»(63) که در این مورد، ساواک مشهد از ساواک مرکز برای چاره جویی، استعلام و ساواک مرکز نیز دستور شناسایی صاحبان مغازههایی که عکس امام را نصب کردهاند را صادر کرد.(64)
این گونه تهدیدها به تدریج مؤثر واقع شد و با توجه به دستگیری روحانیون مبارز و ایجاد فضای رعب و وحشت در شهر، به تدریج از 20 خرداد صاحبان مغازهها، دکانهای خود را باز کردند.(65) ولی باز همچنان درصدی از بازار و مغازههای شهر تعطیل بود.(66) در همین راستا و در اقدامی دیگر اصناف و بازاریان مشهد با ارسال تلگرافهایی به اسدالله علم، نخست وزیر وقت، خواهان آزادی مراجع و علما شدند.(67) شاید بتوان اقدام نهایی بازاریان مشهد را در تبعیت از بازار تهران در اقدام به تعطیلی روز 23 تیرماه (اربعین شهدای 15 خرداد) دانست.(68)
نتیجه گیری:
در جریان قیام 15 خرداد، می توان حضور و دخالت دو گروه؛ روحانی و بازاری را تعیین کننده دانست. در واقع این دو قشر در چارچوب تعامل نهادهای سنتی و مذهبی جامعه به فعالیت سیاسی پرداختند و با تبلیغ و گسترش آموزههای نهضت در سرتاسر کشور، قابلیت و توانایی بالقوه نهادی خود را به آزمون گذاشتند. این مقدمه، پاسخی به پرسش بنیادین میزان دخالت بازار شهرهای بزرگ در این قیام میباشد.
به رغم این که نهضت به ظاهر فاقد تشکل حزبی بود و نیروهای ستادی و اجرایی هماهنگی و انسجام و سازماندهی لازم را نداشتند، ولی کیفیت و کمیت فعالیت نیروهای مذکور چنان مؤثر و مفید واقع شد که به جرأت می توان ادعا کرد که در حالت یکسان سیاسی و اجتماعی اوضاع کشور، فراتر از هرگونه احزاب و تشکیلات منسجم عمل کردند. برای تبیین اصولی این موفقیت شاید بتوان از اصلی تحت عنوان «سیاسی شدن روحانیت در گستره جغرافیایی کشور» و به تبع آن فعالیت سیاسی سایر اقشار و جامعه از جمله بازاریان سخن به میان آورد. به هر حال، هر چند فعالیت دستههای مذکور در طول نهضت امام خمینی با فراز و نشیبهایی فراوان و بعضاً با جابجایی نیروها و کنارهگیری برخی از آنها همراه بود، ولی استمرار فعالیت و نقش عاملان نهضت که بدنه اصلی آن بودند، باعث شد که در وضعیتهای مختلف و مناسبتهای حساس، با تکثیر و توزیع نوارها و تعطیل کردن بازار مبارزه تداوم یابد. در واقع همین عوامل بود که موجب افزایش خود آگاهی و رشد سیاسی مردم و در نهایت پیروزی انقلاب اسلامی شد.
منابع و یادداشتها:
1- رحیم، روحبخش، نقش بازار در قیام 15 خرداد، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، چ اول، ص43.
2- همانجا.
3- روحبخش، همان، ص43.چ
4- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی، 117، ش سند 87.
5- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ش بازیابی، 118، ش سند 79-77.
6- خاطرات 15 خرداد بازار، به کوشش علی باقری، تهران: دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1375، ص238.
7- همان، ص 236.
8- جواد منصوری، تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ج2، ص18.
9- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 121، سند ش 349.
10- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ش بازیابی 118، ش سند 2.
11- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ش بازیابی 117، ش سند 96.
12- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 118، ش سند 1.
13- همان، ش بازیابی 118، ش سند 13.
14- همان، ش بازیابی118، ش سند50.
15- همان، ش بازیابی 118، ش سند 43.
16- همان، ش بازیابی 118، ش سند 46.
17- همان، ش بازیابی 113، ش سند 151.
18- رحیم نیکبخت، زندگانی و مبارزات آیتالله قاضی طباطبایی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، ص 174.
19- خاطرات حجتالاسلام سید حسین موسوی تبریزی، فصلنامه یاد، سال 5، ش 17، 1367، صص31-29.
20- رحیم نیکبخت، همان، ص174.
21- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ش بازیابی، 115، ش سند 58.
22- خاطرات سید مهدی امینی محرر، خاطرات 5 خرداد تبریز، ج2، صص104-103
23- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ش بازیابی 113، ش سند 190.
24- همان، ش بازیابی 111، ص167-166.
25- همان، ش بازیابی 111، ص168.
26- همان، ش بازیابی 118، ش سند 241.
27- همان، ش بازیابی 111، ش سند 313.
28- همان، ش بازیابی 112، ش سند 29.
29- همان، ش بازیابی115، ش سند 150-149.
30- رحیم نیکبخت، همان، ص179
31- خاطرات محمد علیخواه، خاطرات 15 خرداد شیراز، تهران: دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری، دفتر اول، 126.
32- خاطرات محمد سود بخش، خاطرات 15 خرداد شیراز، ص13.
33- نفس مطمئنه، شهید آیتالله عبدالحسین دستغیب، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1387، ص11.
34- علیاصغر دستغیب، خاطرات حجتالاسلام سید علی دستغیب، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1370، ص14.
35- خاطرات محمد سودبخش، همان، دفتر اول، ص14.
36- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ش بازیابی 111، ش سند 122.
37- نفس مطمئنه، همان، ص119.
38- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ش بازیابی111، ش سند 10.
39- خاطرات اکبر رجایی، همان، دفتر اول، ص 140.
40- اسناد انقلاب اسلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی و سازمان تبلیغات اسلامی، 1369، ج1، ص51.
41- اسناد انقلاب اسلامی، ج1، ص25.
42- اسناد انقلاب اسلامی، ج1، ص 57.
43- خاطرات اسماعیل زریباف، خاطرات 15 خرداد بازار، همان، ص 75.
44- خاطرات محتشمیپور، خاطرات 15 خرداد، همان، ص368.
45- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ش بازیابی 111، ش سند343.
46- همان، ش بازیابی116، ش سند 304.
47- همان، ش بازیابی111، ش سند 185.
48- دواني، علی، نهضت روحانيون ايران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص435.
49- غلامرضا جلالی، مشهد در بامداد نهضت امام خمینی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، صص101-100.
50- همان، ص 143.
51- خاطرات 15 خرداد، دفتر نهم، همان، ص84.
52- غلامرضا جلالی، همان، ص148.
53- خاطرات محمدرضا فاکر، همان، صص56-55.
54- خاطرات محمد حسنی، فصلنامه یاد، ش 21، سال 6، زمستان 1369، صص47-38.
55- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ش بازیابی 197، ص50.
56- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ش بازیابی 116، ص38.
57- مهدی عراقی، ناگفتهها، خاطرات حاج مهدی عراقی، تهران: رسا، 1370، صص205-201.
58- غلامرضا جلالی، همان، صص179-178.
59- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ش بازیابی 111، ش سند83.
60- همان، ش بازیابی113، ش سند 181.
61- همان، ش بازیابی 111، ش سند87.
62- همان، ش بازیابی 115، ش سند 23.
63- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ش بازیابی 200، ص609.
64- همان، ش بازیابی 111، ش سند 204.
65- همان، ش بازیابی 111، ش سند 317.
66- همان، ش بازیابی114، ش سند 3.
67- همان، ش بازیابی113، ش سند 319.
68- همان، ش بازیابی119، ش سند123.
انتهای پیام/
نظر شما